جدول جو
جدول جو

معنی لاک بنی - جستجوی لغت در جدول جو

لاک بنی
آن چه که در ته لاوک به جا مانده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاک بین
تصویر پاک بین
آنکه با نظر پاک بنگرد، پاک بیننده، نیک بین، آنکه به کسی یا امری بدگمان نباشد
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
نام کرسی بخش از ولایت کاهر در ایالت لو. دارای راه آهن و 1196 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پاکیزه تنی. پارسائی. عفت
لغت نامه دهخدا
پاک نظری
لغت نامه دهخدا
(اَ خَف ف)
آنکه نظری پاک دارد، آنکه عمل کسان را حمل به صحّت کند:
کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
صفای همت پاکان و پاک بینان بین،
حافظ
لغت نامه دهخدا
(بُ نُ)
نامی که گاهی در مقام تحقیر دهقان فرانسوی را دهند و غرض از آن کسی است که تن به هر بندگی و بیگاری و حقارت دهد
لغت نامه دهخدا
(زَ)
خودستائی. تصلف. تعنفص. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نام ولایتی از شبه جزیره پلوپونز. این ولایت و همچنین ولایت مسنی در لشکرکشی اردشیر دوم به آسیای صغیر و لاسدمون بدست فرناباذ در بهار سال (393 قبل از میلاد) بتلافی غارت ها و خرابیهایی که لاسدمونیها در آسیای صغیر کرده بودند غارت شد. نیز رجوع به لاکونیا شود. (ایران باستان ج 1 ص 1113)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک بینی
تصویر پاک بینی
پاک نظری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک بین
تصویر پاک بین
آنکه نظری پاک دارد آنکه عمل کسان را حمل بصحت میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاف زنی
تصویر لاف زنی
خودستایی تکبر، دعوی باطل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک تنی
تصویر پاک تنی
پاکیزه تنی پارسایی عفت
فرهنگ لغت هوشیار
نام مرتعی در اندارکلی شیرگاه قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع پل سفید شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
ابنی، بن قل، زیرآبی، شنای زیرآب
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفند یا گاوی که هنگام ورود عروس به خانه ی داماد به او هدیه
فرهنگ گویش مازندرانی
وسیله ای چوبی و حلقوی که از گیاهی به نام ممینه mamine یا شاخه
فرهنگ گویش مازندرانی
زیر و رو کردن غلات در چاله ی آسیاب آبی یا پایی
فرهنگ گویش مازندرانی
پایان کامل، زمین خالی و عاری از هرگونه بنا
فرهنگ گویش مازندرانی
حقه باز، شکل دیگر واژه ی ربال بند که به کولیان آواره اطلاق
فرهنگ گویش مازندرانی
کفگیر ویژه ی کندن ته دیگ
فرهنگ گویش مازندرانی